پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
تاریخ تولد عجیب این پسر
نوشته شده در شنبه 2 دی 1391
بازدید : 92
نویسنده : زهرا کریمی

جام جم آنلاين: "كيام وا" پسربچه آمريكايي فردا (چهارشنبه) سالگرد تولدش را به طور ويژه اي جشن خواهد گرفت. وي در در روز 12 دسامبر 2000 در ساعت 12.12 به دنيا آمد.





به گزارش جام جم آنلاين به نقل از بلگا، درواقع، "كيام وا" در روز 12-12-12 تولد 12 سالگي اش را جشن مي گيرد. عدد 12 عددي است كه از زمان تولد كيام جزيي از گوشت و پوستش است.
وي در شهر بيرمنگام ايالت آلاباما آمريكا در روز 12 دسامبر 2000 در ساعت 12.12 به دنيا آمد. براي كيام اين مساله چندان فوق العاده نيست. وي مي گويد: من فقط 12 سالگي ام را جشن مي گيرم.
با اين حال، پسر بچه دوست دارد كيك تولدش به شكل عدد 12 باشد.
تاريخ 12-12-12 مانند تاريخ هاي 10-10-10 يا 11-11-11 تاريخي است كه افراد خرافاتي به شدت در انتظار آن هستند. برخي فردا چهارشنبه شانس خود را در بخت آزمايي امتحان مي كنند، برخي دراين روز ازدواج مي كنند و برخي ديگر ولو به كمك دانش پزشكي تلاش مي كنند در اين روز نوزادشان را به دنيا بياورند.

نظرررررررررررررر بدین



جشن تولدی با 800 مهمان+عکس
نوشته شده در شنبه 2 دی 1391
بازدید : 154
نویسنده : زهرا کریمی

سارا دختر 15 ساله خانم استر هینز از مادرش تقاضا کرد تا با دعوت از دوستانش جشن تولد 15 سالگی اش را جشن بگیرد و خانم هینز 56 ساله با کمی برآورد تصور کرد حداکثر 30 مهمان خواهند داشت و از عهده آنها برخواهد آمد.
به گزارش پرشین وی ولی وقتی زنگ در خانه به صدا در آمد و او برای خوش آمدگویی در را باز کرد با خیل عظیم جمعیتی روبه روشد که می خواستند برای جشن به داخل خانه وارد شوند.

وقتی آنها وارد خانه شدند مادر و دختر بسیار متعجب شدند چرا که نه تنها آنها را نمی شناختند بلکه به گزارش پرشین وی متوجه شدند آنها از اقصی نقاط کشور و از طریق شبکه اجتماعی از جشن تولد اطلاع پیدا کرده بودند.
در عرض 90 دقیقه از خانه پنج خابه آنها تنها یک مخروبه باقی ماند تا آنکه با شکایت همسایگان از سرو صدای بیش از حد پلیس به آنجا آمده و جمعیت مهمانی را متفرق کرد و خانواده هینز نیز با خسارت هنگفتی روبه روشدند.








نظرررررررررررررر بدین



آره داداش...!
نوشته شده در شنبه 2 دی 1391
بازدید : 96
نویسنده : زهرا کریمی

حال و هوای اون قدیم ندیما...
سرعت زندگیا خیلی پایین بود...
و میشد سر فرصت به خواسته های دل برسی...
آره داداش.. !

دختربازي نه يعني دختربازياي امروزي.. !
كه زرتي يه تلفن ميدن فرداشم تو كافي شاپ قرار.. !
دختر بازي يعني سه ماه آزگار دنبال دختره از مدرسه بري تاخونه.. !
يعني اگه يه بار دختره نیگات كنه ذوق مرگ بشي.. !
يعني شيش ماه اين پا اون پا كني تا يه نامه بهش بدي.. !
يعني وقتي كه جوابتو ميده بپري هوا از خوشي.. !
دختربازي يعني اگه كسي به دوس دخترت چپ نيگا كرد، پاي چشمش بادمجون بكاري،
بدون هراس از پنجه بكس و چاقو ضامندارش.. !
يعني عشق داری خونت بريزه برا رفيقت.. ، برا دوستت.. ، برا عشقت.. !
آره داداش.. !



سينما نه يعني پردیس سینمایی و موزه سینما و سینماتک و از این حرفا.. !
سینما یعنی لاله زار.. !
سينما يعني بوي تخمه و سيگار و كالباس مارتادلا و خيارشور.. !
يعني کانادا درای زرد كه يه نفس قلپ قلپ مي ري بالا و تموم که مي شه يه نفس فاتحانه مي كشي.. !
سينما يعني فردين، یعنی ناصر، یعنی بیک، یعنی بهروز.. !
سينما يعني كندو، يعني قيصر، یعنی سلطان قلب ها، یعنی گوزن ها.. !
سينما يعني سه تا سئانس پشت سر هم ديدن يه فيلم با يه بیليط.. !
آره داداش!



حموم رفتن نه يعني حموم رفتناي امروزي.. !
كه خودتو گربه شور كني نرفته بياي بيرون.. !
حموم يعني حموم عمومي.. !
یعنی اینکه مادربزرگ بقچه رو ببنده با پيازو ساندويچ گوشت كوبيده شب مونده،
صبح زود بری حموم تا اذون غروب.. !
يعني اين پوست لامصبو اينقدر با سفيداب كيسه بکشی كه گوله گوله چرك بیاد وسرخ بشه.. !
حموم يعني كف پاهات پير شه و چروك، بس كه تو آب مونده.. !
حموم يعني مشت و مال دلاك كه شرق شرق بزنه رو پشت و شونه ت.. ،
و حال بیاد اين بدن لامصصب.. ، جون بگیره.. ، نفس بکشه.. !
آره داداش.. !


دعوا نه يعني دعواهاي امروزي.. !
كه هنو يقه نگرفته از هم جداتون كنن، تو هم بدت نياد.. !
دعوا يعني دندون شكسته، صورت سيلي خورده، چش و چال كبود شده، دماغ خوني مالی.. !
دعوا يعني پيرهن بدون دگمه.. ، يعني بغض بدون گريه.. !
آره داداش.. !


نوشتن يعني نه نوشتناي امروزی كه نصف خط مي نويسن
تازه خسته هم مي شن اسمشو مي ذارن مينيمال.. !
اونوخ زرت و زرت هم لايك ميزنن براش.. !
نوشتن يعني شيش صفحه رو سياه كني و با این حال خواننده بخواد که يه نفس اونو بخونه.. !
يعني ورق اولو نخونده ورق دوم رو ورداره.. !
نوشتن يعني پاورقي هاي قديم.. !
یعنی داستاناي دنباله دار مجله دختران پسران كه لحظه شماري مي كردي تا شماره بعدیش.. !
نوشتن يعني صادق چوبک، یعنی بزرگ علوی، یعنی صمد.. !
آره داداش.. !

نظرررررررررررررر بدین



بلند ترین نام خانوادگی در ایران چیست؟
نوشته شده در شنبه 2 دی 1391
بازدید : 135
نویسنده : زهرا کریمی

بلندترین نام خانوادگی در ایران چیست؟!


مدیر اسناد هویتی سازمان ثبت احوال کشور گفت: محمدی با ۷۲۳ هزار و ۱۶۶ عنوان بیشترین نام خانوادگی بین ایرانیان است.

محسن کرم افزود: حسینی با ۴۹۶ هزار و ۵۹۳ عنوان و احمدی با ۴۶۷ هزار و ۷۲۵ نیز دارای بیشترین نام خانوادگی ایرانیان است.

وی اظهار داشت :نام های خانوادگی ترکیبی از جمله میرمحمدی و پورمحمدی نیز در کشور فراوانی بسیار دارد و در عین حال فراوانی برخی نام های خانوادگی در استانها نیز متفاوت است.

کرمی تصریح کرد: به عنوان مثال نام خانوادگی گودرزی در استان لرستان، در استان فارس نام خانوادگی زارع،در استان کرمان سالاری و دراستان مازندران نام خانوادگی حسینی بیشترین فراوانی را دارد.

این مقام مسوول در سازمان ثبت احوال کشور با اشاره به طولانی ترین نام خانوادگی، گفت :نام خانوادگی طولانی بدوالصدور زیاد داشتیم که طولانی ترین آن ۳۵ کاراکتر(حرف) دارد و یک نمونه از آن (آقا میرزا محمد علی شیرازی) است که تمامی الفاظ آن نام خانوادگی یک فرد ایرانی بوده است.

نظرررررررررررررر بدین



داستان خلقت زن....
نوشته شده در شنبه 2 دی 1391
بازدید : 156
نویسنده : زهرا کریمی

از هنگامی که خداوند مشغول خلق زن بود، شش روز میگذشت.
فرشتهای ظاهر شد و گفت: "چرا این همه وقت صرف این یکی میفرمایید؟"
خداوند پاسخ داد:
"دستور کار او را دیدهای؟
باید دویست قطعه متحرک داشته باشد، که همگی قابل جایگزینی باشند.

باید بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذای شب مانده کار کند.
دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از جایش بلند شد ناپدید شود.
بوسهای داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوی خراشیده گرفته تا قلب شکسته، درمان کند."
فرشته سعی کرد جلوی خدا را بگیرد.
"این همه کار برای یک روز خیلی زیاد است. باشد فردا تمامش بفرمایید."


خداوند گفت :
"نمی شود!!
چیزی نمانده تا کار خلق این مخلوقی را که این همه به من نزدیک است، تمام کنم.
از این پس می تواند هنگام بیماری، خودش را درمان کند،
یک خانواده را با یک قرص نان سیر کند و یک بچه پنج سال را وادار کند دوش بگیرد."
فرشته نزدیک شد و به زن دست زد.
"اما ای خداوند، او را خیلی نرم آفریدی."
"بله نرم است، اما او را سخت هم آفریدهام.
تصورش را هم نمیتوانی بکنی که تا چه حد میتواند تحمل کند و زحمت بکشد."

فرشته پرسید :
"فکر هم میتواند بکند؟"
خداوند پاسخ داد :
"نه تنها فکر میکند، بلکه قوه استدلال و مذاکره هم دارد."
آن گاه فرشته متوجه چیزی شد و به گونه زن دست زد.

فرشته پرسید :
"اشک دیگر برای چیست؟"
خداوند گفت:
"اشک وسیلهای است برای ابراز شادی، اندوه، درد، ناامیدی، تنهایی، سوگ و غرورش."
فرشته متاثر شد:
"شما فکر همه چیز را کردهاید، چون زنها واقعا حیرت انگیزند."

زنها قدرتی دارند که مردان را متحیر میکنند.
همواره بچهها را به دندان میکشند.
سختیها را بهتر تحمل میکنند.
بار زندگی را به دوش میکشند،
ولی شادی، عشق و لذت به فضای خانه میپراکنند.
وقتی خوشحالند گریه میکنند.
برای آنچه باور دارند میجنگند.
آنها میرانند، میپرند، راه میروند، میدوند که نشانتان بدهند چه قدر برایشان مهم هستید.
قلب زن است که جهان را به چرخش در میآورد
زنها در هر اندازه و رنگ و شکلی موجودند و میدانند که بغل کردن و بوسیدن میتواند هر دل شکستهای را التیام بخشد.

کار زنها بیش از بچه به دنیا آوردن است،
آنها شادی و امید به ارمغان میآورند. آنها شفقت و فکر نو میبخشند
زنها چیزهای زیادی برای گفتن و برای بخشیدن دارند.
خداوند گفت: "این مخلوق عظیم فقط یک عیب دارد!"
فرشته پرسید: "چه عیبی؟"

خداوند گفت:

"قدر خودش را نمی داند . . ."

نظرررررررررررررر بدین



شاید 21 دسامبر یه امتحان بزرگ بود که...
نوشته شده در شنبه 2 دی 1391
بازدید : 121
نویسنده : زهرا کریمی

خیلی از ماها باور نداشتیم که امروز آخرین روزه دنیا باشه ولی.....

ولی یه نکته هست که خیلی جالب و شاید خیلی وحشتناکه ....

هیچ کس حاضر نشد کوچکترین تغییری تو رفتارش ایجاد کنه.....

هیچ کس حاضر نشد 1 درصد احتمال بده ......

همه هنوزبه شکستن دل همدیگه ادامه میدیم و خودمون رو بی تقصیر میدونیم...

همه هنوز یه عالمه حرف تو دلمون مونده....

همه هنوز اونایی که دوستمون دارن رو تو انتظار محبتمون نگه داشتیم
......

هنوز تو خیلی از مواقع که میتونستیم به کسی کمک کنیم کوتاهی میکنیم
...

هیچ کس یه ذره از غرورش کوتاه نیومد
........

و.......

نه تو این یک سال که این بحث داغ بود نه حتی تو این یک ماه و نه حتی تو این چند روز
.....

مهم نیست این قضیه واقعی باشه یا شایعه ولی مثل یه امتحان بزرگ عمل کرد که خیلی از
ما آدما هممون گند زدیم.....

نظرررررررررررررر بدین



بازدید : 146
نویسنده : زهرا کریمی

با رفتن به سایت زیر میتونید بفهمید اسمتون چه قدر تو دنیا معروفه.

www.pokemyname.com

نظرررررررررررررر بدین



بازدید : 120
نویسنده : زهرا کریمی


تهران در گذشته از روستاهای ری بوده و ری که در تقاطع محورهای قم، خراسان، مازندران، قزوین، گیلان و ساوه واقع شده به سبب مرکزیت مهم سیاسی، بازرگانی، اداری و مذهبی از قدیم مورد توجه بوده است. مدعیان همواره این مرکز راهبردی را مورد تهاجم و حمله قرار میدادند.

خیابان حافظ دهه ۳۰ خورشیدی





روستای تهران به واسطه برخورداری از مغاکها و حفرههای زیر زمینی و مواضع طبیعی فراوان و دشواری نفوذ در آنها پناهگاه خوبی برای دولتمردان و دیگر اشخاصی بوده که احتمالا مورد تعقیب مدعیان قرار داشتهاند.

خیابان انقلاب ۱۳۲۶ خورشیدی




تهران در برابر حمله افغانها (پشتونها) ایستادگی زیادی کرد و به همین خاطر آنها پس از تصرف تهران، آن را ویران کردند و باغها و تاکستانهایش را از بین بردند.

آبرسانی در تهران قدیم




در زمان نادرشاه، تهران دوباره نام و نشانی یافت. در همین شهر بود که نادرشاه رهبران بزرگ شیعه و سنی را گرد هم آورد و پیشنهاد اتحاد اسلامی و رفع اختلافها را به آنها داد.

آبرسانی در تهران قدیم به محلههای مختلف




اگرچه در آثار مکتوب کهن از تهران پیش از اسلام نام برده نشده است، اما حفاریهای باستانشناسی ۱۳۲۱ خورشیدی در روستای دروس شمیرن نشان میدهد که در این ناحیه، در هزاره دوم پیش از میلاد، مردمی متمدن زندگی میکرده اند.

عبور و مرور درشکهها در تهران




تهران در قدیم روستایی نسبتا بزرگ بود که بین شهر بزرگ و معروف آن زمان، شهر ری و کوهپایههای البرز قرار داشت. پس از حمله مغولان به ری و تخریب این شهر، تهران بیش از پیش رشد یافت.

میدان توپخانه ۱۳۳۰ خورشیدی




در دوره شاه عباس اول پل، کاخ و کاروانسراهای زیادی در تهران بنا شد، در بخش شمالی برج و باروی شاه تهماسب، چهارباغ و چنارستانی ساخته شد که بعدها دورش را دیواری کشیدند و به صورت کاخ (کاخ گلستان) و مقر حکومتی درآوردند.

رقص بلوچها در کاخ گلستان




تهران قدیم از چهار محله تشکیل شده بود به نامهای سنگلج، اودلاجان (عودلاجان)، بازار و چالهمیدان. در زمان ناصرالدینشاه قاجار چندین محله تازه در تهران ساخته شد به نامهای ارگ، چاله حصار، خانیآباد، قناتآباد، پاچنار، پامنار، گار ماشین، گود زنبورکخانه، صابونپزخانه، گود عربها و دروازه قزوین.

میدان توپخانه ۱۳۳۰ خورشیدی




خیابان ولیعصر(پهلوی سابق) طولانیترین خیابان ایران و همچنین طولانیترین خیابان در خاورمیانه است که در سالهای نخست پادشاهی رضاشاه ساخته شده است. درازای آن بیش از ۱۸ کیلومتر است، که از میدان راهآهن تهران آغاز و به میدان تجریش در منطقهی شمیرانات پایان مییابد. این خیابان یازده هزار چنار در دو سوی خود دارد.

طولانیترین خیابان خاورمیانه




سابقهی تلاش برای احداث قطار شهری در تهران به ۱۱۰ سال قبل باز میگردد. در عهد ناصرالدین شاه یک خط آهن روزمینی بین دروازه شهری ری (حضرت عبدالعظیم) و میدان باغ شاه، با نام معروف ماشین دودی، ساخته شد. (عکس: سه راه امین حضور)

ماشین دودی تا مترو




متروی تهران در نه خط طراحی شده اما در حال حاضر، چهار خط آن فعال است. چند ماه پیش بارنگی موجب شد که به متروی تهران خسارات زیادی وارد شود.

حمل و نقل در تهران جدید




جمعیت زیاد تهران و رفتوآمد انبوه خودروها منجر به تبدیلشدن خیابانها به پارکینگ و ایجاد راهبندانهای متعدد و شدید در این شهر شده که بهدلیل آلایش شدید هوا، اتلاف وقت و فشار اقتصادی بر شهروندان بحران تلقّی میشود. (عکس: خیابان استانبول ۱۳۲۸)

ترافیک در تهران




آلودگی هوا در شهر تهران عمدتا مصنوعی و ناشی از فعالیت وسایل نقلیه است که سهمی ۸۰ درصدی در آلودگی هوای شهر دارند و تولیدکننده گازهای سمی دی اکسید نیتروژن و مونو اکسید کربن هستند.

آلودگی هوا




تهران آلودهترین شهر جهان از نظر آلودگی صوتی است. یکی از منابع اصلی آلودگی صوتی در تهران صدای اگزوز موتورسیکلتها است که ۲۵درصد آلودگی صوتی شهر را تشکیل میدهد. تعداد موتورها در نقاط مرکزی شهر به مراتب بیشتر است.

آلودگی صوتی




آلودگی آبهای زیرزمینی تهران یکی از بزرگترین معضلات زیستمحیطی این شهر است. تهران از نظر سیستم فاضلاب در بین شهرهای جهان در بین ۱۰ شهر آخر قرار دارد. نبود سامانهی دفع فاضلاب در شهر تهران جزء اصلیترین مشکلات زیستمحیطی این شهر قلمداد میشود.

مشکلات فاضلاب شهری




شهر تهران علاوه بر اینکه مرکز سیاسی کشور ایران است، مرکز استان تهران و شهرستان تهران نیز به شمار میرود. مهمترین نهادهای دولتی و قضایی شامل وزارتخانهها، مجلس شورای اسلامی و... در آن واقع شدهاند. (عکس: اعتراضات پس از انتخابات ۱۳۸۸)

پایتخت




ساختمان پلاسکو، دومین بنای بلند و دارای آسانسور در ایران و نخستین بنای بلند دارای اسکلت فلزی بود که در چهارراه اسلامبول تهران واقع است. این ساختمان ۱۶ طبقه در سال های ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۱ توسط مهندسان اسراییلی ساخته شد. مساحت کل زیربنای ساختمان ۲۹۰۰۰ متر مربع است.

پلاسکو




برج شهیاد (آزادی) یکی از نمادهای شهر تهران است که در سال ۱۳۴۹ خورشیدی توسط حسین امانت، با نام برج شهیاد آریامهر، برای یادبود جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران طراحی و ساخته شد. این برج پس از انقلاب ۱۳۵۷ به نام "برج آزادی" تغییر نام پیدا کرد.

شهیاد یا آزادی




برج میلاد در شمال غربی تهران قرار دارد. این برج با ارتفاع ۴۳۵ متر، بلندترین برج ایران، ششمین برج بلند مخابراتی جهان و بیستمین سازه بلند نامتکی جهان است. این برج با ۱۳ هزار متر زیربنا از نظر وسعت کاربری سازه راس برج در میان تمامی برجهای مخابراتی دنیا مقام نخست را دارد. این برج کمکم در حال تبدیل شدن به نماد تهران است.

نظرررررررررررررر بدین



شنا کردن نوزادان 9 ماهه!
نوشته شده در شنبه 2 دی 1391
بازدید : 151
نویسنده : زهرا کریمی

شنا از جمله ورزش های است که طرفداران بسیاری دارد و در همین حال افرادی نیز هستند که از شنا کردن می ترسند و سعی در یاد گرفتن آن نیز نمی کنند. یاد گرفتن شنا نیاز به هوش بالایی دارد و همچنین بعد از سال ها تلاش و تمرین می توان به یک شناگر ماهر تبدیل شد اما به تازگی یک دوقلوی انگلیسی این قواعد را زیر پا گذاشته اند.
الی و ویلیام کودکان 9 ماه ای هستند که به تازگی باعث شگفتی نه تنها پدر و مادر بلکه تمام شناگران شوند. این دو می توانند به راحتی و بدون هیچ کمکی طول استخر را شنا کنند.




والدین این بچه ها می گویند برای اولین بار آن ها را به یک جلسه شنای تفریحی بردیم و خیلی مواظب بودیم تا اینکه متوجه شدیم آن ها خیلی راحت در حال شنا کردن هستند.
آن ها همچنین می گویند این روزها دیگر نگران آن ها در آب نیستیم چرا که خودشان به راحتی می توانند شنا کنند. بیشتر در خانه مراقبشان هستیم چرا که نمی توانند حتی راه بروند.
پدر این بچه ها می گوید: آن ها به راحتی بر روی آب سوار می شوند و به نظر می رسد تا 4 یا 5 سالگی به شناگران ماهری تبدیل شوند و دوست دارم آن ها را در المپیک 2028 ببینم.

نظرررررررررررررر بدین



بازدید : 162
نویسنده : زهرا کریمی

>>
>> شب – خوابـگاه دخــتـران – سکـانس اول: (دخــتر «شبنم» نامی با چـند کتـاب در دسـتش وارد واحــد دوستش «لالـه» می شود و او را در حــال گریه می بیــنـد.)
>>>>شبنم:ِ وا!... خاک بـرسرم! چــرا داری مثــل ابـر بهـار گریـه می کـنی؟!
>>>>لالـه: خـدا منـو می کشـت این روزو نـمی دیدم. (همچـنان به گریـه ی خود ادامــه می دهـد.)
>>>>شبنم: بگـو ببـینم چی شـده؟
>>>>لالـه: چی می خواســتی بشـه؟ امروز نـتیجه ی امتـحان <آناتومی!!!> رو زدن تــو بُــرد. منــی که از 6 مـاه قبـلش کتابامـو خورده بــودم، مـنی که بـه امیـد 20 سر جلـسه ی امتحــان نشـسته بودم، دیــدم نمــره ام شـده 19!!!!!! ( بر شـدت گریه افزوده می شــود)
>>>>شبنم: (او را در آغــوش می کشـد) عزیـزم... گـریه نـکن. می فهـممت. درد بـزرگیــه! (بغـض شبنم نیز می ترکـد) بهتـره دیگـه غصه نخـوری و خودتـو برای امتحـان فـردا آمـاده کنـی. درس سخت و حجیــمیـه. می دونی کـه؟
>>>>لالـه: (اشک هایش را آرام آرام پـاک می کنـــد) آره. می دونـم! امـا من اونقــدر سـر ماجـرای امـروز دلم خـون بـود و فقط تونـستم 8 دور بخـونم! می فهـمی شبنم؟فقط 8 دور... (دوبـاره صـدای گریـه اش بلـند می شود) حالا چه جــوری سرمـو جلوی نـازی و دوستـاش بلـند کنـم؟!!
>>>> شبنم: عزیزم... دیگــه گریه نکن. من و شهــره هم فقط 7 - 8 دور تـونســتیم بخـونیم! فکـر کردن به ایـن مســائل کـه می دونـم سخــته، فایده ای نـداره و مشــکلـی رو حـل نـمی کنـه.
>>>> لالـه: نـمی دونـم. چـرا چنـد روزیـه که مثـل قدیم دلـم به درس نـمیره. مثـلاً امـروز صبــح، ساعـت 5/7 بیـدار شـدم. باورت مـیشه؟!
>>>>(در همیــن حال، صـدای جیــغ و شیـون از واحـد مجـاور به گوش می رسـد. اسـترس عظیـمی وجـودِ شبنم و لالـه را در بر می گیــرد! دخـتری به نـام «فرشــته» با اضـطراب وارد اتـاق می شـود.)
>>>>شبنم: چی شـده فرشــتـه؟!
>>>>فرشــته: (با دلهــره) کمـک کنیـد... نـازی داشت واسـه بیــستمـین بـار کتــابشـو می خـوند که یـه دفعــه از حـال رفت!
>>>>شبنم: لابــد به خـودش خیلی سخــت گرفته.
>>>> فرشــته: خب، منــم 19 بـار خونـدم. این طـوری نـشدم! زود باشیــد، ببـریـمش دکتــر.
>>>>(و تمــام ساکنـین آن واحـد، سراسیـمه برای یاری «نــازی» از اتـاق خارج می شـونـد. چـراغ ها خامـوش می شود.)
>>>> شـب – خوابــگاه پســران – سکــانـس دوم:
>>>> (در اتـاقی دو پـسر به نـام های «مهـدی» و «آرمــان» دراز کشــیده انـد. مهـدی در حال نصـب برنـامه روی لپ تـاپ و آرمـان مشغــول نوشــتـن مطالبی روی چـند برگـه است. در هـمین حـال، واحدی شـان، «میـثــاق» در حـالی که به موبایـلش ور می رود وارد اتــاق می شـود)
>>>>میثـــاق: مهـدی... شایـعه شـده فـردا صبــح امتـحان داریـم.
>>>>مهـدی: نـه! راســته. امتـحان پایــان تــرمه.
>>>>میثــاق: اوخ اوخ! مــن اصـلاً خبـر نـداشـتم. چقـدر زود امتـحانا شـروع شــد.
>>>>مهـدی: آره... منــم یه چنـد دقـیقه پیـش فهمـیدم. حالا چیــه مگـه؟! نگـرانی؟ مگـه تو کلاسـتون دختـر نداریـد؟!
>>>>میثــاق: مـن و نـگرانی؟ عمــراً!! (بـه آرمــان اشــاره می کنـد) وای وای نیگــاش کـن! چه خرخـونیــه این آقـا آرمـان! ببیــن از روی جـزوه های زیـر قابلمــه چه نـُـتی بـر می داره!!
>>>>آرمـــان: تـو هم یه چیزی میگــیا! ایـن برگـه های تقـلبه کـه 10 دقیـقــه ی پیـش شـروع به نـوشتـنــش کردم. دختــرای کلاس مـا که مثـل دختـرای شما پایـه نیســتن. اگـه کسی بهت نـرسوند، بایــد یه قوت قلــب داشته باشی یا نـه؟ کار از محکـم کاری...
>>>>مـهدی: (همچــنان که در لپ تاپــش سیــر می کنـد) آرمــان جـون... اگه واسـت زحمـتی نیست چنـد تا برگـه واسه مـنم بنـویس. دستـت درست!
>>>>در همیـن حــال، صـدای فریـاد و هیاهـویی از واحـد مجـاور بلـند می شود. پسـری به نـام «رضـا» با خوشحـالی وسط اتـاق می پـرد)
>>>>میـثــاق: چـت شده؟ رو زمــین بنـد نیـستی!
>>>>رضــا: پرسپولیس همین الان دومیشم زد!!!
>>>> و تمــام ساکنیـن آن واحـد، برای دیـدن ادامـه ی مسـابقـه به اتاق مجـاور می شتـابنـد. چراغ هـا روشــن می مانند
>>
>>
>>
>
>
>

نظرررررررررررررر بدین